سفارش تبلیغ
صبا ویژن

  

 

هر چی گفتم بابا  نمی خوام نمی خوام تو گوشش نرفت که نرفت

 خدا قربون کریمی ات بشم  گفتن امتحان نگفتم کمرم خم شه داغون  شم

 امـــــتحان اونم اینجوری ؟؟؟؟؟هنوز که هنوزه زیر بارش کمر راست نکردم نه اینکه نخوام راستش  کنم  نه  نشد نشد  راست شم

 اه

اه

اه

گاهی وقتها  مررو خاطرات گذشته  چیزی به جز دل خونی نداره

خدایا خودت می دونم دارم جلوت تنها کسی که نم یتونم نقش بازی کنم و الکی خوش باشم  خودتی

خدایا  چرا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ چرا سرنوشتم اینجور رقم خورد

خیلی وقتها میشینم فکر می کنم  از  زمان کودکی تا به حال کاری نکردم که کسی ازم برنجه کردم؟؟؟؟نه به عزیزت نه بابا  دفتر اعمالم رو  ورق بزن بین  نمی دونم شایدم  اما خودتم  می دونی انسان جایز الخطاست

خدایا  بهم رحــــــــــــــــم کن 

 






تاریخ : چهارشنبه 90/1/24 | 1:14 عصر | نویسنده : رحیم زاده | نظرات ()
.: Weblog Themes By SlideTheme :.